مثنوی غزلی ناتمام تقدیم به یگانه مولود کعبه
نوشته هرطرفی عاشقانه شرح تورا
دمی که سینهی هفت آسمان چراغان شد
درون کعبه زنی رفتو ، چاک پنهان شد
دمی که غیرت چشم جهان به ذوق آمد
خدا، به جان علی! لحظه ای به شوق آمد
درون خانهی خـود برده رد پای تو را
به عین عشق سپرده است ماجرای تورا
شعاع چشم تو را، ماه آسمان کرده است
جبین پاک تو را ردکهکشان کرده است
گرفته کاغذ وپنسل کشیده طرح تورا
نوشته هرطـرفی عاشقـانه شرح تو را
به عشقِ نام تو این آسمان بُلَند شود
به یادفرق تو این کهکشان سپَند شود
به پاس خلقت توآفــرید عالـم را
به احترام توانداخت طرح آدم را
تولافتای اُحد ذوالفقار در خیبر
تودست پاک خدا اُمِ آب را همسر
فرشتگان همگی برخودت سلام کنند
چطور از تو بگویم که حق کلام کنند؟
تومحوری وجهان باشد از طفیل سرت
وگرنه اینهمه عاشق چـرا به دور وبرت
خدا درون همان خانه آمدو سلامت کرد
تمــام خلقت خـود را شبی به نامت کرد
توسایه ای که خدا آفتاب آن باشد
تمام دور زمین لوح قاب آن با شد
وکعبه غرق غـــرور تمام عالم شد
چه دید عشق علی آتش محرم شد
شبی که فاطمه باحیدرش سخن می زد
فرشتهی به خدا ؛ لب به نسترن می زد
زهرطرف چه بپرسی نشان خانه ی دوست؟
"کرم نما وفرودآ که خانه خانه ی توست"
بیا دریغ نکن حیدر عرب ؛ ای شاه !
درون خانه من امشب آشیانه ی توست
بیا که هرچه ملایک به انتظار تو اند
بیا که خلقت هفت آسمان بهانهی توست
بیا که هرچه غزل هرچه شعر بنویسند
خلاصه اش خبراز آخرین ترانهی توست
به آن دوچشمه ی زهرا که آب می بخشند
تمام غصهی عالم به روی شانه ی توست