زمان؛ آغاز و پایان
این یاد داشت در روز نامه افغانستان نیز به چاب رسیده است.
غلام حضرت حسینی باران
موضوع آخر الزمان که یکی از بحث انگیز ترین مسایل در بین انسان ها بوده است و همیشه ی تاریخ ، آن هم در زمان های مختلف در بین تمام مذاهب و فرق گوناگون جهان از مهمترین موضوعی بوده است که به آن پرداخت شده است، هرکسی رویکردی خاصی به آن داشته است و هر نحله ای با دیدگاه خود به آن نگریسته اند، هیچگاهی ذهن وروان بشر از موضوع آخر الزمان وچگونگی آن فارغ نبوده است وتا محقق نشده باشد ، فارغ نیز نخواهد گشت. در کنار موضوع پیچیده آخر الزمان بحث از ابتدای زمان و آن لحظه ی که زمان محقق شد و هستی شکل گرفت و آفرینش رنگ گرفت و بعد هم انسان متولد شد نیز راز آلود ترین مباحث در ساحت تفکر بشری است؛ در این زمینه بازهم باور ها اشکال گوناگونی داشته و حتی بسیاری از دانشمندان ایده ی مخصوص به خود را داشته اند، که گاه برای سالیان دراز توجه بسیاری از متفکرین جهان را به خود اختصاص داده است، همانا یکی از همان نظریات دیدگاه تکاملی " داروین" است که، می گوید انسان، کمال یافته ی صورت میمون است. صد البته که چنین اندیشه ای بیشتر رنگ و بوی یک ایده زمینی را باخود دارد نه عقیده آسمانی و برگرفته از آیین های ما ورایی. در برابر آن بسیاری از عارفان و متفکرین نظر دیگری داشته اند چنانچه مولانا ی بلخ در یکی از بهترین غزلیات خود می فرمایند :
ساقیی کردی بشر را چهل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب
بدون شک این دیدگاه که خمیر مایه انسان بدست خداوند پخته شده است و او خود خمیر انسان را تا چهل شبانه روز آن هم با دو دست جمال و جلال درهم کوفته است یک ایده کاملاً فرا زمینی وکاملا آسمانی است که بدون شک الهام گرفته و وام گرفته از روح یک حدیث اسلامی است؛ مولانا به خاطر همان چهل شب مست و خمار است و روز شب در همان اندیشه مغروق. یا وقتی حضرت لسان الغیب حافظ می سراید:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
نشانگر یک نگرش کاملاً فرا زمینی است که از حوصله تفکر انسان امروزی و به شدت زمینی سال ها دور به نظر می رسد. چنانچه در جای دیگر گفته شده است:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
این گونه برداشت از انسان به هیچ عنوان نمی تواند مربوط به خود انسان باشد، لابد باید سرچشمه جوشان داشته باشد که از ازلیت و ابدیت جاری است، در اقیانوس بی کران دانش الهی غرق است وگرنه چنین ادعایی آن هم قرن ها پیش که علم و آگاهی تا این ساحت پیشرفت نکرده بود، بیشتر به خیال بافی می ماند تا واقع گرایی اما وقتی مبنای این گونه طرز تفکرات در باره انسان، خلقت و آفرینش جهان، دینی است و مثل خود انسان از عالم ملکوت آمده است نه از عالم خاک، عظمت بی پایانی می یابد که توان دسترسی به چنین جایگاهی از اندیشه، نیازمند سال ها ریاضت وعرق ریزی روح است. تمام کسانی که باورمند به شروع مشخص برای جهان و همچنین پایان روشنی برای جهان هستند انسان های عادی نبوده اند، بلکه هرکدام یک اعجوبه زمان خود و حتی تاریخ به حساب می آمده اند به این معنی که تمام کارهای شان با سایر انسان های عادی کاملا متفاوت بوده است. نکته بسیار مهم این است که چنین دیدگاهی نه تنها از طرف متفکرین اسلامی که خیلی های دیگر را نیز باور برهمین اصل و اساس است که جهان چطوری شکل گرفت؟ و چطوری طومارش درهم پیچیده خواهد شد؟ که فعلا در صدد ارائه نظریات آن ها نیستیم.
همان گونه که در آغاز عرض کردم بحث و گفتگو پیرامون این دو پدیده – ابتدای زمان و انتهای آن- و بیشتر پیرامون عنصر آخر الزمان که سال ها پیش در بین متفکرین کشورهای غربی راه افتاده بود و تمامی دانشمندان که نسبت به مسایلی از قبیل: عمر جهان و همچنین پایان تاریخ حساس بودند به این مسئله پرداخته اند و برای یافتن سرنخی به هر وسیله ای متوسل شده اند، چنانچه در آخرین برنامه آزمایشی که قرار بود چند ماه پیش در اروپا انجام بدهند می خواستند نحوه آفرینش جهان و تمامی کرات آسمانی را به بوته آزمایش بگذارند که فعلا بخاطر مسایل تخنیکی و بعضی نواقصی که در کار شان پیش آمده است موضوع را نیمه کاره متوقف ساختند.
قرار نیست در این نوشته از نحوه شکل گیری جهان آفرینش چیزی بگویم که فرصت مفصل وطولانی تری می طلبد، اما اگر بیاییم به مسایل آخرالزمان نگاه کنیم می بینیم که بازهم جهان را تکان داده است و نه تنها دستگاه های دینی و صرفا مذهبی که کارخانه های سیاست را نیز وادار کرده است تا با توجه به آنچه که در کتاب های آسمانی و دینی، پیشبینی شده است خود شان را عیار بسازند و طبق همان پیش گویی ها و غیب گویی ها عمل بکنند، بدون تردید نمونه ی روشن آن عملکردهای صهیونیست مسیحی است که مهمترین تاکتیک های نظامی شان و همچنین پایگاه های جنگی شان را برای نبرد آخرین بر اساس پیشگویی های تورات و انجیل و حتی احادیث و روایات اسلامی ترتیب و تنظیم می کنند. اثبات این ادعا مسلما نیازمند متن طولانی تری است. اما علاقمندان به این مباحث و خوانندگان گرامی به تحقیق و تفحص پیرامون چنین مسایلی را به سایت های آخر الزمانی : آرماگدون ، قرقیسیا و آخر الزمان دعوت می کنم.
این نوشته از آنجا شکل گرفت که سه روز پیش در روزنامه " پیمان"( شماره 238 ) آقایی به نام حسین یعقوب زاده غیب گویی های خانم نابینایی را تحت عنوان" پیشگویی جنگ سوم جهانی – 2010 " را برگردان کرده است. این خانم که مادرکلان وانگا لقب دارد و در عین حال بی سواد هم بوده است مسایلی را در باره آخرالزمان و از همه مهمتر نبرد آخرین انسان ها در روی زمین سخن رانده است که طبق ادعای همان نوشته پیش بینی وی در باره مرگش درست از آب در آمده است. چیزی که ذهن و روان مرا آشفته ساخت و به شدت اندوهناکم کرد مقدمه ای بود که ظاهراً خود آقای مترجم برآن نوشته بودند و درآن مقدمه آمده بود « بشریت همواره دو پرسش را ازخود، از مذاهب ، فلاسفه، ساینس و یا دیگران نموده اند : اول – آغاز و انتهای جهان چه وقت و درکجاست؟ دوم – چه وقت قیامت می شود؟ ... ولی تا به حال کسی پاسخ قناعت بخش داده نتوانسته است. اما مذهب و پیغمبران گوناگون به خصوص یهودی، عیسوی و اسلام به بسیار آسانی و بدون کدام اثبات از نام خدا و کتب آسمانی حرف زده اند. آن ها نه تنها در مورد خلقت انسان پاسخ ارائه نموده اند، بلکه روز قیامت و پدیده هایی به نام دوزخ و بهشت را به عنوان مجازات و مکافات محصول اعمال انسان ها در روز آخرت را وعده داده اند.» و بعد هم اضافه نموده است با شناخت انسان از طبیعت و جامعه در پرتو دانش، علوم و تخنیک اعتماد انسان ها به این وعده ها آسمانی میان تهی که بیشتر زاده خیال خود انسان هاست، روز تا روز کاهش می یابد.»
در ادامه خزعبلاتش پیشگویی های آسمانی را که در تورات و انجیل آمده است به سخریه گرفته با کمال بی ادبی و وقاحت به یکی از پیامبران آسمانی یعنی حضرت عیسی – علیه السلام – هتک حرمت روا داشته و همچنین آخرین منجی عالم بشریت را که تمامی مسلمین به ظهور او باور مند و به امید بیرون شدن او از سراپرده غیب چشم دوخته اند یک چیزی از قبیل خرافات و کلمات میان تهی کلام خداوند و پیامبران عظیم الشان خوانده است که در اخیر نوشته است « معجزه های آنان( پیامبران) در نزد بسیاری مردم در جهان وزن و اعتبار شان کمرنگ شده است.
به هیچ عنوان نمی خواهم سر سخن را با آقای یعقوب زاده باز کنم که ظاهراً چیزی در ته دیگش باقی نمانده بود و گرنه همان هارا نیز بالا می آورد، که تمام کسانی که می خواهند از دهن شان بزرگتر چیز بپرانند کوشش می کنند در همان رَوند اول هرچه در چنته دارند خالی کنند و هرچه در جاغور زخیره کرده اند بالا بیاورند . باید بگویم همین برگردان ایشان بود که مرا واداشت تا باب سخن و نوشتن را در مطبوعات افغانستان در مقوله ی بسیار پر اهمیت آخرالزمان که یک مبحث کاملا امروزی و مطرح است بازکنم و اگر فرصت شد در باره آغاز جهان و چگونگی خلقت انسان و عالم از زبان قرآن و بعد تطبیق آن با آخرین یافته های علمی بشر البته به اندازه توان خود، به بحث و بررسی بگیرم و همچنین از تمامی قلم به دستان عزیز و پژوهشگران گرامی دعوت کنم آخرین یافته های شان را در این باب به بازار مطبوعات عرضه کنند. چنانچه در شماره اخیر هفته نامه خوب و پرتوان " صحیفه" به مدیر مسئولی جناب آقای سید زکریا راحل نوشته ی تحت عنوان " کعبه ، کربلا و قدس ؛ مکمل قوس تاریخ " که به قلم سید علی راحل تحریر یافته بود از شمار همان مقاله هایی است که من علاقمند بیشتر شدن شان در رسانه های جمعی چه سمعی و چه بصری و چه چاپی هستم.
ادامه دارد