حداقل بندگي

 

دردل ماه رمضان قرارداريم ، ماه مهماني خداوندبزرگ ، ماه برکت ورحمت ومغفرت، ماه بخشش گناهان ، ماه شکوه زيبايي ، ماه نزول قرآن کريم، ماه بهارقرآن،ماه که شب قدردربسترهمين عروس ماه هاي سال قرارداردکه، يک شب آن برترازهزار شب ديگرست واين برتري يک شعار، يايک مبالغه محض نيست که حقيقت ايست نوشته شده برلوح محفوظ ودرج شده وثبت شده درقرآن عظيم، اين کتاب ماندگاروجاويدان اسلام ومعجزه سرمدي شهسوارآفرينش وگل سرسبد هستي حضرت ختم مرتبت صلواه الله وسلامه عليه . «شهررمضان الذي انزل فيه القرآن(بقره/185) شهري که قرآن درآن نازل شده است.» درجاي ديگرقرآن کريم مي خوانيم :« انا انزلناه في ليله القدر(قدر/1) قرآن را درشب قدرنازل کرده ايم.» باتوجه به بيان صريح اين آيات وارتباط آنها بايکديگر نتيجه لازم همان قرارداشتن شب قدر دريکي ازشبهاي ماه مبارک رمضان است. تفصيل اين موضوع(قرارداشتن شب قدردرماه رمضان) وچگونگي نزول قرآن را انشاءالله طي يک نوشته ي ديگربه تحليل مي گيريم ، که هدف اين نوشتارروي دست، همانا قرارگرفتن درمرتبه حداقل بندگي است که باياري شهيد اين ماه به بررسي اش مي نشينيم.

حتما گاه گاهي  به اين فکرافتاده باشيد که بالاترين وبايسته ترين مقام درنزد خداوند چيست؟ چه دانه ي را خداوند دُرمي داند وخريدارش مي باشد؟ آدم چه بايد بکند تا به وارسته ترين ، شايسته ترين ووالاترين مقام درپيشگاه خداوند بزرگ برسد ؟ اگرچنين نينديشيده ايد ويافکرتان به جايي قد نداده است ، خواندن اين سطوررا ازدست ندهيد چنانچه علاقمند به فراگيري اين مهم هستيد. باتوجه به روايات رسيده ازمعصومين عليهم السلام وآيات شريف قرآن کريم برداشت مي شود که، بالاترين مقام درنزد خداوند بندگي است ، بله بندگي خداي جانان ! وافتادن درپيشگاه او وسرتعظيم فرودآوردن دربرابرعظمت او وتنها عبادت او وکُرنش دربرابرنامهاي زيباي او  که جزاوموجودي نيست تاشايسته پرستش باشد وبتوان طَوق بندگي اش را به گردن افتخارآويخت.

سخن ازبالاترين مقام درنزد خداوند است ، براي روشن شدن بهتروقابل قبول بودن آنچه درپَيش هستيم بهتراست سئوال را بارديگراينگونه مطرح کنيم که، بالاترين مقام دوست داشتني ترين موجود خدا، درپيشگاهش چه بوده است؟ يادرکل، پيامبران الهي وبرگزيدگان آسمان آفرينش داراي چه مقامهايي وچه کسي درکلاس آفرينش او برتربوده است؟ مي بينيم که جواب همان است که گفته شد، اگرازبالاترين مقام محورهستي و گل زيباي گلستان خلقت بپرسيد ، بازهم خواهيد خواند که بندگي است بندگي وبازهم بندگي .

 درطول شبانه روزباايستادن درپيشگاه ربوبيت ازلي وسرمدي شهادت مي دهيم ومي گوييم "اَشهَدُاَنَا مُحَمَداً عَبدُهُ وَرَسُولُُهُ" شهادت مي دهم که محمد (ص) بنده ورسول توست. اصلاً نمي گوييم محمد بهترين پيامبرتوست که بدون شک هست ، نمي گوييم محمد(ص) بهترين مخلوق توست که بي ترديد هست، نمي گوييم محمد بهترين دوست توست که بازهم به تمام معناهست و... فقط وفقط به شهادت مي ايستيم بندگي محمد را. اگرژرف شويم ونيک بنگريم به اين اصل اساسي دست مي يازيم که همه خلق شده اند تا به مقام بندگي خداوند برسند، مقام بندگي واطاعت ازخدا بالاترين مقام ممکن است که يک انسان مي تواند بدان دسترسي پيداکند، همه صفات برجسته انساني، همه ارزشهاي متعالي انساني درسايه بندگي خدا، بله تنها درحلقه بندگي خدا محقق مي شود.

وقتي شهادت مي دهيم مي گوييم:" اشهدانا محمد عبده ورسوله " اين تقدم وتاخر(عبد بررسول)اتفاقي نيست وهمينطوري برزبان جبرئيل نيامده است ، کلمه به کلمه، نقطه به نقطه ازآنچه خداوند نازل مي کند برزبان جاري ساخته براي پيامبرخدا مي رساند. تقديم عبد بودن حضرت ختم مرتبت(ص) برموضوع رسالت او بدون شک نشانگربرتري بندگي خداوند است بررسالت وپيامبري او. اين مهم تنها درمورد حضرت رسول گرامي اسلام نيست که درمورد تمامي پيامبران صادق است وهمه اين ستارگان آسمان خلقت پيش ازاينکه پيامبرباشند ، پيش ازاينکه شايسته ي مقام پيامبري باشند ،مقام بندگي اورا بدست آورده اند که بدون اين مدال افتخارراه يابي به وادي هاي بالاترممکن نمي نمود.

اگردربين آيات قرآن سيرکنيم نمونه هاي زيادي خواهيم يافت که برعبوديت پيامبراسلام وبندگي اودرپيشگاه خداوند بزرگ يادآوري کرده است، البته نبايد اشتباه کرد که بندگي خداوند تنها براي پيامبران او وياتنها براي انسانها نيست که که جن وانس را خداوند براي عبادت وبندگي خودش آفريده است "و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون. جن و انس را جز براي عبادت نيافريدم. (ذاريات/56)

بيان داشتيم که مقام بندگي وعبوديت خداوند کارچندان ساده وسهلي هم نيست ؛ سرور كائنات پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله عليه‌وآله در وصف آن مقام مي‌ فرمايند:« ما عَرَفناك حَق مَعرِفَتك و ما عَبَدناكَ حَقَ عِبادَتِكَ. ما حق معرفت تو را نشناختيم و حق عبادت تو را بجا نياورديم.»

مقام بندگي ازديدگاه عرفاني يک فرآيند کشفي است ، يعني سالک دراين مسير، حقيقت اسماء الهي را درجان خويش کشف مي کند وبه مظهريت جميع اسماء الهي ومقام انسان کامل(بندگي) مي رسد.

نبوت و رسالت، موهبتي خاص است که نمي‏توان آن را به ارث برد يا به دست آورد. البته راه وَلِي‏اللّه‏ شدن تا قيامت باز است. راه ولايت، همان بندگي است و بهترين فرصت براي به دست آوردن آن، نماز شب و سحرخيزي است مخصوصاً درشبهاي ماه مبارک رمضان. فراموش نبايد کرد که ، اقتداي به پيغمبر، هم در اصل عبادات و مناسک است و هم در کيفيت آن؛ نه اينکه فقط در ظواهر احکام باشد. او در سير باطني نيز الگوست. خداوند مي‏فرمايد که پيامبر، انساني ملکوتي است، راهش را بپيماييد تا ملکوتي گرديد.

خداوند در قرآن از سه پيامبر ياد کرده که براي ملاقات پروردگار رفتند. حضرت موسي عليه‏السلام به ملاقات رفت و به او گفتند: بر بساط قرب ما با پاي برهنه بايد آمد؛ ولي پيامبر ما را سوار بر بُراق به آسمان بردند. وقتي حضرت موسي عليه‏السلام پس از نبوت بار ديگر بنا شد طرف صحبت خداوند قرار گيرد، چهل شب شستشويش دادند تا لياقت و آمادگي کسب کند؛ اما پيامبر ما بدون انتظار، همان شبي که جبرئيل بر او نازل شد، وي را به ملاقات برد و تمام اين امتيازات در پرتو کمال بندگي آن حضرت صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بود.

معراج، يک معجزه‏اي ديگر که بازهم درسايه بندگي حق بدست آمده است،معراج، تجلي توانايي خداوند، معراج پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مصداق توانايي کامل خداوند است. آن خدايي که آدم را از گِل آفريد، عصاي موسي را به اژدها تبديل و فرعون را در نيل غرق کرد، عيسي را از مادري پاک به وجود آورد، ناقه صالح را از ميان سنگ خارا آشکار ساخت و نوح را از توفان بلا نجات داد، محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را هم به معراج و ديدار خويش فراخواند. معراج، درک اصل لقاءاللّه‏ و نشانه آشکار «اناللّه‏ و انا اليه راجعون» است. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در معراج به منزلي رسيد که بازگشتش به زمين فقط به سبب رسالتش بود و اگر تنها عشق در ميان مي‏آمد، رجوع او به زمين محال مي‏نمود. اما بايد محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، آن انسان کاملِ به معراج رسيده، با رسالتي عظيم از حق به سوي خلق بازگردد تا آن فضيلت‏هاي عروج يافته را به آدميان بياموزد.

بندگي قابليت لازم براي عروج را فراهم مي کند، چنانچه از آيه نخست سوره مبارکه اسراء بر مي‏آيد که آنچه قابليت اين سفر الهي را براي پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فراهم آورد، مقام بندگي آن حضرت بود. اين منتهاي سير بشر است که پيامبر در معراج پيمود و مرکبي هم به جز بندگي پروردگار براي بالا رفتن به مقام قرب او نبود وتاجايي رفت که جبرئيل اعترا ف کرد:

اگر يك سر موي برتر پرم

فروغ تجلي بسوزد پرم.

 پس بنگريم که ما چگونه‏ايم؟ ما که طالب سعادتيم، چند درجه آن را پيموده‏ايم؟ بنده حق بودن، مدال افتخاري است که به آساني به گردن کسي نمي‏آويزند؛ تنها فرقي كه ميان پيامبران و ساير انسان‌ها مي‌توان يافت، اين است كه آنها شرافت كمال عبوديت را دارند. كسي كه از افكار و اعمال مسلمانان – مخصوصاً مسلمانان صدر اول- چشم‌پوشي كرده، با ذهن خالي، تنها به كتاب خدا و بيانات پيغمبراكرم و اهل بيت گرامي او مراجعه نمايد، به طور روشن خواهد فهميد كه طبق تعليمات اسلامي،‌ خداوند هيچ گونه حلول يا آميزش ديگري، از جهت ذات و شئون ذاتي خود با جهان آفرينش و از جمله با عالم بشريت ندارد؛ بيانات قرآن و حديث با صراحت تمام مي‌گويد: حتي پيامبران گرامي كه در صف مقدم آنها حضرت نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد عليهم‌السلام  قرار گرفته‌اند، هيچ مقامي جز مقام بندگي ندارند. در خصايص بشريت كمترين تفاوتي ميان آنها و انسان‌هاي ديگر نيست و بالاخره از سازمان نبوت هر قدرتي بروز كند، يا هر علمي ظهور نمايد، همان قدرت و علم خداوندي است و هر حكمي از اين سازمان صادر شود،‌ حكمي است كه از پيشگاه خداوند صادر شده است و اين سازمان تنها جنبه‌ي وساطت و رسالت تبليغ آن را دارد، بدون آنكه استقلالي در قانون‌گذاري‌ داشته باشد؛ تنها فرقي كه ميان پيامبران و ساير انسان‌ها مي‌توان يافت، اين است كه آنها شرافت كمال عبوديت را دارند.

بايد باورکرد که بندگي خدا، عاليترين مقام انسان است. بندگي نه تنها با شأن و کرامت انسان منافات ندارد بلکه در جهت رشد و تکامل او مي‏باشد زيرا در برابر وجودي که کمال مطلق است به پرستش و بندگي مي‏پردازد و همه هستي در قبضه قدرت اوست. آن که بندگي خدا مي‏کند با قرار دادن خود در برابر تابش نور الهي به تدريج به سمت کانون بي‏انتهاي کمال مطلق به حرکت درمي‏آيد و بهره‏اي از کمال مطلق را در خود تجلّي مي‏بخشد.

همانگونه که يادآوري شد،آيات زيادي از قرآن اشاره به مقام عبوديت و بندگي پيامبر(ص) دارد. مقامي که زمينه ساز دستيابي به ساير مقام‏ها از قبيل نبوّت، رسالت، رفتن به معراج و ... بوده است، به عنوان نمونه:  «سُبحان الَّذي اَسري‏ بِعَبدِهِ لَيلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَي المَسجِدِ الاَقصَا الَّذي بارَکنا حَولَهُ لِنُرِيهُ مِن ءايتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ البَصير؛ پاک و منزّه است خدايي که بنده‏اش را در يک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصي - که گرداگردش را پربرکت ساخته‏ايم - برد تا برخي از آيات خود را به او نشان دهيم، چرا که او شنواو بيناست.»

ذکر «عبد» براي پيامبر(ص) مي‏تواند اشاره به تأثير عبوديت در رفتن به معراج باشد و مسلّماً مراد از عبد، عبد تکويني نيست زيرا همه در اين معنا شريکند آنچه دراين مسأله تأثير داشته، عبوديت اختياري است. بنابراين پيروان آن حضرت بايد به اين مسأله توجه داشته باشند، مبادا درباره‏اش غُلُوّ کنند و از مقام بندگي خدا او را بيرون ببرند چنان که مسيحيان مرتکب اين اشتباه شدند در حالي که مسيح(ع) از اين که خود را بنده خدا بداند، استنکاف نمي‏کرد.

به قدرت پروردگار، عيسي از داخل گهواره لب به سخن گشود و خود را چنين معرفي کرد:« قالَ اِني عَبدُالله اتانِي الکِتاب و جَعَلَني نَبياً (من بنده خدا هستم، او به من کتاب آسماني داده و مرا پيامبر قرار داده است.» حضرت مسيح(ع) اعتراف مي کند من بنده خداهستم،بعدمي گويد به من کتاب داده است ومرا نبي قرارداده است. درست همان چيزي که درابتداء همين نوشته درباره کلمه « اشهدانامحمدعبده ورسوله» توضيح داده شد.

اگربخواهيم به روايات رسيده ازمعصومين وشهسواران خلقت دراين بخش مراجعه کنيم بازهم به نقطه ي مي رسيم که قرآن تذکر رفته است وخداوندمهربان راهنمايي کرده است ، اين يعني وصل اين بندگان راستين به سرچشمه دانش هستي .امام صادق (ع) دراين زمينه مي فرمايند:« اَلعُبوديه جَوهَرَه کُنهُها الرُبُوبِيه، ژرفاي گوهرعبوديت به درياي ربوبيت وصل است.» براستي که بايد دربرابراين جمله سرتعظيم فروآورد واعترا ف کرد که ، گوهرعبوديت درژرفناي درياي ربوبيت پرورده مي شود لاغير.

امام علي(ع) مي فرمايند : «کَفي بي فَخراً اَن اَکُون لَکَ عَبداً. افتخاربندگي تو(خداوند) کفايتم مي کند.يعني ممکن ترين افتخارآدمي همانا بندگي خداست وغيرازاين افتخارهيچ فخري براي بني آدم زيبنده وشايسته نيست.

حالا برگرديم بر سرعنوان که انتخاب کرده ايم ، حد اقل بندگي ، ازخود بپرسيم حداقل بندگي، پائين مرتبه ترين مرحله اين مقام شامخ کجاست؟ بازهم بايد ازبزرگان دين وپيشوايان راه حيات جاويدانه وبندگان مخلص ومومن خدا پرسيد وبه کمک آنها گفت، انجام واجبات وترک محرمات حداقل کاريست که يک بنده مي تواند انجام بدهد ، يعني حدپائين بندگي عمل کردن به دستورهاي اوليه دين است، که لازم نيست به شرح وبيان آنها بپردازيم که همه به اندازه خود مي دانند. اما نتيجه بگيريم که بااين حساب درکجاي دين وچه مرحله ي ازبندگي قرارداريم؟ انشاءالله که بتوانيم باقرارداشتن دراين ماه بابرکت ، رحمت ومغفرت گامهاي اوليه بندگي هرچند کوتاه را برداريم وبقيه راه را ازخالق منان ياري جوييم. انشاءالله